رجب ۱۴۴۵| تهران
بیقیمتم و جز تو خریدار ندارم
گیرم بخرندم، به کسی کار ندارم
گیرم که دو عالم نپسندد، تو پسندی
من جز تو کسی در دو جهان، یار ندارم
من دست تهی دارم و تو دست نوازش
تو برگ گلی، من که به جز خار ندارم
ای آن که غمت ناز فروشد به دو عالم
من در دو جهان، غیر تو، غمخوار ندارم