نجوا با امام عصر عجل الله تعالی فرجه ۲۳

اربعین ۱۴۴۴ | شهریور۱۴۰۱| کربلا

جانم آمد به لب از دوری یارم، چه کنم
سال‌ها از غم او زار و نزارم، چه کنم


ای که با یک نگه‌ت صد گره را بگشایی
گرهی کور فتاده‌ست به کارم، چه کنم


اگر آن دلبر جانانه‌ی دوران از من
دست‌گیری نکند آخر کارم، چه کنم


ملک الموت چو آید که بگیرد جانم
اگر آن شاه نیاید به کنارم، چه کنم…

دست من و دامان تو
چشم من و احسان تو
جانم شود قربان تو
یابن الحسن! یابن الحسن!

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *