نجوا با امام عصر عجل الله تعالی فرجه ۴۳

روز دهم صفر ۱۴۴۶ | مرداد ۱۴۰۳ | حسینیه حضرت سکینه | قم

پر از شکایتم از روزهای تکراری
چگونه می‌گذرد لحظه‌ها؟ به دشواری


چقدر آهِ نفس‌گیر و اشک پنهانی
چقدر خنده‌ی تلخ و بی‌روح و اجباری


چگونه زنده بماند کسی که می‌داند
تو بین کوه و بیابان، بدون غم‌خواری


برای آمدنت شیعه زحمتی نکشید
تویی که بیشتر از ما به فکر دیداری


چقدر روضه گرفتی کنار هیزم‌ها
برای مادر خود روز و شب عزاداری


میان همهمه‌ها بار شیشه‌ای افتاد
به سینه رفت، بدون اجازه، مسماری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *