نجوا با امام عصر عجل الله تعالی فرجه ۵۸

۲۴ رجب ۱۴۴۶| بهمن ۱۴۰۳| تهران

شکر خدا که من شده‌ام مبتلای او
پرواز کرده مرغ دلم در هوای او


او مهربان‌ترین پدر و نور قلب ماست
دار و ندار من، سر و جانم فدای او


ای کاش درد او همه گردد نصیب من
باشم مُقیم کوه و بیابان، به جای او


بهر ظهور او، قدمی برنداشتیم
اما به ما همیشه رسیده عطای او


تا کِی طَرید و خائف و بی‌یار و یاور است
بس نیست روضه‌خوانی صبح و مساء او؟


در دست ماست نسخه‌ی درمان غیبتش
تنها دعا برای فرج شد دوای او


وقت عزای حضرت موسی‌ بن‌ جعفر است
خون‌ست قلب منتقمش در عزای او


مهدی کجاست تا که به جدّش کمک کند؟
در بین کُند و سلسله، بشکسته پای او


شکر خدا ندیده رضا، روی نی سرش
غارت نشد مقابل رویش، عبای او

✍️ علی مهدوی نسب (عبدالمحسن)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *