شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۴۶| فروردین ۱۴۰۴ | کربلا
یابن الحسن، دوباره رسیدی برابرم
شکر خدا که نام تو را باز میبرم
قدری بیا و بر دل ظلمانیام بتاب
من چون شب سیاهم و تو ماه انورم
رویای هر شبم شده پرواز سمت تو
در آسمانِ خیمهی تو یک کبوترم
آقا دوباره یک شبِ قدرِ دگر رسید
از اینکه نیستم به کنارت، مکدّرم
آقا بیا که زندگیام بی تو تلخ شد
هستی کجا تو ای شهِ بی یار و یاورم؟
شب زندهدارِ بیکسِ ما، خیمهات کجاست؟
امشب بیا و دیدن خود کن مُقَدّرم
ای روضهدارِ صبح و مساء، روضهای بخوان
در مجلس شهادت جدّ تو، حیدرم
هنگامهی شهادت باباست، العجل
جانم فدای درد تو، بابای مضطرّم
زینب رسید و دید پدر، نیمه جان شده
با ناله گفت تازه شده داغ مادرم