نجوا با امام عصر عجل الله تعالی فرجه ۸۵

سر و جان و کل وجود ما
لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِداء
عَظُمَ البلاء، بَرِحَ الخِفاء
و تویی تمامیِ هستِ ما

ملکوت، غرقِ به زمزمه
بُوَد این ندا به لبِ همه
که بیا بیا، گلِ فاطمه
تو بیا که وَانکَشَفَ الغِطاء

صلوات حق به جمال تو
حَسُنَت جمیعُ خِصال تو
برسیم صبح وصال تو
به کمالِکَ بَلَغَ العُلی

من اگر که رو سیه و بَدَم
نکنی ز درگه خود ردم
به تو گفته‌ام غمِ بی‌حدم
و اِلی جِنابِکَ مُشتَکی

به فدای چشمِ ز خون تَرَت
تو بیا به غربت مادرت
و قسم به جدّ مطهّرت
و هوَ الشّهیدُ بِکربلا

به حسین و حزن عجیب او
به حسین و شیب خضیب او
به حسین و خدّ تریب او
که تویی تویی مه دل‌ربا

به حسین و خون جبین او
تو بیا ز قتلگه‌ش بگو
سر شه جدا نشد از گلو
ذُبِحَ الحسینُ مِن القَفا

به حسین و حال مخدّرات
تو بخوان ز نِسوَتِ بارِزات
بگو از جیوبِ مُضَجّرات
بگو از مُرمّل بالدّماء

تو بیا که دیده به راه توست
و مسیح بین سپاه توست
رزق اشک ما به نگاه توست
و بِیُمنِکَ رُزِقَ الوَری

اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *