باز ما را سر این سفره نشاندی، آقا
پای ما را تو به این خیمه کشاندی، آقا
دست و پا گیریِ من مانع لطف تو نشد
دست ما را به محرم، تو رساندی آقا
مثل هر سال مرا جز تو کسی یار نبود
پای این عبد گنهکار، تو ماندی آقا
لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَى
بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّکَ أَوْ ثَرَى أَ بِرَضْوَى أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًى
عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَى
من که از همه جا مانده و رانده بودم
تو مرا از درِ این خانه، نراندی آقا
ای به قربانِ دل تو، دل سنگ آب شد از
روضههایی که تو در ناحیه خواندی، آقا