آموزه‌های تربیتی مکتب اهل بیت علیهم السلام (جلسه نهم)


  • جلسه نهم شبکه بیت العباس علیه السلام
  • اهمیت نظم در تربیت
  • بی‌نظمی و بی‌برنامگی از آفات تربیت
  • غنیمت شمردن فرصت‌ها
  • از دست دادن فرصت‌ها: مهم‌ترین عامل افسردگی
  • هدف‌گذاری و اولویت‌بندی امور، سبب پیدایش نظم
  • پاداش‌های خدمت به همسر
  • نظم سیدالشهداء علیه السلام در کربلا
  • هدف از ازدواج:
  • تامین نیازهای جسمی، عاطفی و.. ⬅️ آرامش ⬅️ عبادت خداوند. (… لِيَعْبُدُون. ذاریات/۵۶)

آموزه­های تربیتی مکتب اهل بیت علیهم السلام

استاد اوجی شیرازی

(شبکه جهانی بیت­العباس علیه السلام)

جلسه نهم _  12 آذر 1403:

  • اهمیت نظم در تربیت
  • بی­نظمی و بی­برنامگی از آفات تربیت
  • غنیمت شمردن فرصت­ها
  • از دست دادن فرصت­ها: مهم­ترین عامل افسردگی
  • هدف­گذاری و اولویت­بندی امور، سبب پیدایش نظم و برنامه­ریزی
  • پاداش­های خدمت به همسر
  • نظم سیدالشهداء علیه السلام در کربلا
  • هدف از ازدواج: تامین نیازهای جسمی، عاطفی و…، رسیدن به آرامش، عبادت خداوند. (…إِلَّا لِيَعبُدُون. ذاریات/56)

اعوذ بالله من الشیطان اللّعین الرّجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کن لولیک الحجۀ بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه، فی هذه الساعۀ و فی کلّ ساعۀ، ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عَیناً حتی تُسکنه أرضک طَوعاً و تُمتّعه فیها طویلاً.

خدا به آبروی امیرالمومنین، فرج امام زمان را برساند.

  • جلسه نهم:

یکی از آفاتی که در مسأله تربیت بر سر راه ما وجود دارد، مسأله بی­نظمی و بی­برنامگی است.

لذا فراوان می­بینیم  بانو و آقایی که با هم ازدواج کردند، بدون توجه به اینکه من پدر شدم، یا بانویی که مادر شده است، توقع دارند سیستم و سبک زندگی­شان را به نحوی ادامه بدهند که این مسئولیت­های جدید هنوز گردنشان نبوده است. دیر بیدار شود، فیلمش را ببیند، در عالم مجازی بچرخد، بدون توجه به اینکه تو چه مسئولیت خطیری را قبول کردی. و همه اینها نشأت گرفته از بی­برنامگی و عدم توجه به وقت است.

ما فکر می­کنیم قرار است باشیم که باشیم که باشیم.

فرمایشات و کلمات قصار امیرالمومنین سلام الله علیه، واقعا عجیب است و کوه حکمت است. یک فرمایشی دارند که فرمودند: «اِغتَنِمُوا الفُرَص» غنیمت بشمارید فرصت را، «فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب.» چراکه به­مانند ابر می­گذرد.

چرا نفرمودند مثل برق می­گذرد؟ ویژگی حرکت ابر این است که شما وقتی به آسمان نگاه کنید، تکه ابری را ببینید، یا حرکتش را متوجه نمی­شوید، یا حس می­کنید خیلی آرام دارد حرکت می­کند. ولی وقتی به خودت می­آیی، می­بینی ابری که این طرف آسمان بود، الان آن طرف آسمان است. اصلا از جلوی چشم ما ناپدید شد.

«اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب» یعنی یک موقع من به خودم می­آیم، می­بینم وای، عمر بگذشت به بی­حاصلی و بوالهوسی. و افسوس که عمری پی اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم.

فرصت­هایتان را غنیمت بشمارید. شما وقتی ندارید.

پیغمبر اکرم فرمودند: «أَعْمَارُ أُمَّتِي بَيْنَ اَلسِّتِّينَ إِلَى اَلسَّبْعِينَ وَ قَلَّ مَنْ يَتَجَاوَزُهَا.» بیشتر عمرها بین 60 تا 70 سال است و چقدر کم است کسی که عمرش از 70 سال بگذرد.

الان داریم عملا می­بینیم. حالا خودتان حساب کنید، در این 60 سال یا 70 سال، اگر ما عمر مفید داشته باشیم، خواب و خوراک و مقدمه و موخره­ها را کنار بگذاریم، دیگر چه فرصتی برای ما می­ماند؟ بچگی را کنار بگذاریم، دیگر چی برای ما می­ماند که بخواهیم همین فرصت را هم به لغویات و لهویات و چیزهایی که نه فایده برای دنیای ما دارد، نه فایده برای آخرت ما دارد، بگذرانیم.

پیغمبر اکرم، فرمایشات و نصیحت­هایی به جناب ابوذر دارند که یکی­اش این است که: «یا اباذر، اِغتَنِمْ خَمساً قَبلَ خَمسٍ.» پنج چیز را قبل از پنج چیز به غنیمت بشمار. قدر بدان.

  1. شَبابَكَ قَبلَ هَرَمِك.

الان جوان هستی، قرار نیست این قوّه جوانی همیشه بماند. تا جوانی، قدر بدان. نگاه کن به کسانی که سنشان بالا رفته است، بی­حوصلگی و ناتوانی؛ پس تا جوانم باید از فرصتم استفاده کنم.

  • وَ صِحَّتَكَ قَبلَ سُقمِك.

قرار نیست من همیشه حالم خوب باشد. چه کسانی هستند الان در بیمارستان­ها یا گوشه خانه­ها که منتظر فرصتی هستند که به کارهایی که از دستشان رفته در عنوان جوانی، برسند.

  • وَ غَناءَكَ قبلَ فَقرِك.

الان تا محتاج به کسی نیستی، تا دستت به دهانت می­رسد، فرصتت را غنیمت بشمار.

  • وَ فَراغَكَ قبلَ شُغلِك.

یک چیزی توی خانه خراب شود، مشغولیت دارد تا درست بشود. الان فارغ البال هستی. اگر این فرصت را کسی دارد و وقتش را پای تلویزیون یا در عالم مجاز که شیطان تنوع­هایی برای ما ساخته است، بخواهد هدر بدهد، واقعا احساس پوچی می­کند.

  • وَ حَياتَكَ قبلَ مَوتِك.

لحظه مُردن، لحظه حسرت است. وقتی که عمر من از جلوی چشمم رد می­شود، نگاه می­کنم که گذشت عمر گران، اما به هجران. هیچ کاری نکردم و هیچ قدمی به سمت هدف خلقتم برنداشتم. زیان­کار واقعی هستم.

امیرالمومنین سلام الله علیه، در حکمت 118 نهج البلاغه فرمودند: «إِضَاعَةُ اَلْفُرْصَةِ غُصَّةٌ.»

حالا بروید کسانی را که افسردگی دارند، یک کنکاشی کنید، ببینید عامل اصلی افسردگی در جامعه چیست؟ إِضَاعَةُ اَلْفُرْصَة! اینکه انسان به خودش می­آید، می­بیند با فلانی با هم رفتیم مدرسه، با هم وارد حوزه شدیم، همزمان ازدواج کردیم، هم­سن من است؛ اما من وقتم را هدر دادم. به یک جایی می­رسم که واقعا حالت افسردگی به من دست می­دهد و عالم روی سرم خراب می­شود. امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند: وقتت را از دست بدهی، افسرده می­شوی.

افسردگی عوامل متعددی دارد. بدترین مدل افسردگی، چیست؟ بیشترین و سخت­ترین مدل غصه و غم داشتن و مهموم و مغموم بودن، در فرمایش حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه این است که فرمودند: «أَشَدُّ اَلْغُصَصِ فَوْتُ اَلْفُرَص.» بیشترین غصه­ها چیست؟ اینکه انسان ببیند فرصتش را از دست داده است.

در امالی مرحوم شیخ مفید، ص 183 این روایت هست که وجود مبارک سیدالشهداء علیه السلام فرمودند: می­دانی زیان­کار واقعی کیست؟

آن کسی که دزد اموالش را زد؟ آن کسی که چِکِش فرم خورد؟ آن کسی که عزیز از دست داد؟ خب همه این­ها غصه است، اما زیان­کار واقعی، خسارت­دیده واقعی، ورشکسته واقعی در زندگی، کسی است که این لحظات و ساعاتی که خداوند متعال در زندگی­اش برای او به ارمغان گذاشته است و مفت و مجانی به او داده است را از دست بدهد. کسی که عمرش را هدر بدهد، او زیان­کار واقعی است.

ببینید چقدر مسأله اهمیت دارد که هنگام شهادت، آن امیرالمومنینی که «کَلامُ عَلِیٍّ کَلامٌ عَلِیٌّ وَ ما قالَهُ الْمُرْتَضی مُرْتَضی»، دهان که نبود، شِکر بود، نقل و نبات بود، نور بود که از دهان امیرالمومنین بیرون می­آمد. و کلماتشان برادر قرآن، و کنار آیه قرآن می­شود گذاشته شود و تفسیر شود و به آن نگاه شود. حالا این آقایی که تمام حیاتشان، درّ و گوهر از دهانشان بیرون آمده است، درّ کجا و کلمات امیرالمومنین کجا؟ آخرین کلماتشان چی بوده است؟ وصیّت، مهم­ترین فرمایشات حضرت، چون هر کسی در آخرین لحظات عمرش، مهم­ترین حرف­ها را می­زند.

یکی از وصایای امیرالمومنین سلام الله علیه در واپسین و آخرین لحظات این بود که فرزندانم، ای حسنم، ای حسینم، و ای مابقی فرزندانم، و مابقی کسانی که این فرمایش من به آنها می­رسد، نصیحتم و وصیّتم برای شما این است که أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى الله. یک: تقوا داشته باشید. (که در باب تقوا صحبت کردیم) و دوم: نَظْمِ أَمْرِکُمْ.

ببینید چقدر منظم بودن مهم است.

یک فکر و صحبت اشتباهی امروز بین ما رایج شده است که نظم ما در بی­نظمی ماست. نه عزیز من، این اصلا خلاف سبک خلقت خداوند متعال است. خدا، عالم را بر اساس نظم خلق کرده است. «وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَان.» (الرحمن/7) شما ببینید در عالم، چه نظمی است. «الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَك.» (انفطار/7) تو را آفرید. تو را منظم آفرید. تو را با اساس و شکل­گیری صحیح آفرید. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيم.» (تین/4)

بعد احکام را ببینید. خداوند متعال می­توانست بفرماید حالا توی زندگی­تان، یک سی روز در سال روزه بگیرید. روزی هفده رکعت هم نماز بخوانید. یک حج هم بروید. توی این حجّی که رفتید، یک عرفات و منا هم یادتان باشد بروید. اما منظم است! روزه ماه رمضان، وقت دارد. شروع روزه، کِی باشد، پایان روزه، کِی باشد. نمازت را از فلان ساعت تا فلان ساعت بخوان. نماز در روز انقدر باشد. منظم باشد. در راه نمی­توانی ذکر بگویی. باید در حال آرامش ذکرت را بگویی. روز نهم ذی الحجه، روز عرفات، باید در صحرای عرفات باشی. شبش می­روی در مشعر، فردایش می­روی در منا. یعنی احکام را که نگاه کنید، خلقت را که نگاه کنید، می­بینید همه براساس نظم است.

لذا من باید خودم را با خلقت خداوند متعال، تطبیق بدهم. و زندگی منظم امروز من، می­تواند در آینده­ام و تربیت فرزندانم اثر بگذارد. کسی که هنوز اصلا ازدواج نکرده است، باید عادت کند به منظم زندگی کردن، که این نظم بعد از ازدواج او در زندگی­اش جاری باشد. و وقتی که منظم بود، دیگر عمرش را هدر نمی­دهد. دیگر می­فهمد چه فرصتی دارد و در چه مسائلی باید عمرش را صرف کند.

جان عالم فدای سیدالشهداء سلام الله علیه. بنده یک زمانی دمشق بودم. قصه خیلی مفصلی است که یک نفر آمد و از اهل بیت علیهم السلام چیزی نمی­دانست. پرسید امام حسین کیست؟ به او گفتم الان من فعلا با خدا و دین و قرآن کاری ندارم. تو از امام حسین پرسیدی، بگذار من از امام حسین علیه السلام و فقط روز عاشورا برای تو بگویم. تمام آن چیزی که امروز در جامعه­ی تو ارزش است، برای من نام ببر؛ تا بعد من به تو بگویم امام حسین در روز عاشورا چه غوغایی کردند.

گفت حق همسر، گفتم ارتباط حضرت با رباب.

گفت حق فرزند، گفتم ارتباط حضرت با رقیه سلام الله علیها.

بحث خیلی مفصل بود. و خب مسلمان شد، شیعه شد، همان سال کربلا آمد. از جمله حرف­هایی که به ایشان زدم، گفتم کسی که 72 نفر این طرف، (حداکثر بگو 145 نفر)، آن طرف سی هزار نفر حداقل، (حداکثر یک عددهایی آمده است که می­گذریم.) این دو با هم در تقابل هستند. امروزی من بخواهم فکر کنم، امام حسین علیه السلام باید بگویند خب ما 72 نفر هستیم، دیگر میمنه نمی­خواهد. میسره نمی­خواهد. عقب و جلوی لشکر. نمی­خواهد. بروید بجنگید دیگر اینها هم که ما را رها نمی­کنند. کشته می­شویم، تمام.

اما به نظم ابی­عبدالله در روز عاشورا فکر کنید. از جمله حرف­هایی که موجب تشیع ایشان شد، همین نکته بود.

بعد لشکر مقابل را ببینید. میمنه و میسره داشت، اما یکی از عبارات پرتکرار مقاتل این است، جنگ که می­شد، انقدر لشکر عمر سعد بی­نظم بود که عین آسیابی که می­چرخد، میمنه می­ریخت توی میسره، میسره می­ریخت توی میمنه.

اما این طرف، لشکر سیدالشهداء سلام الله علیه. 70 نفریم، (یا 145 نفریم)، تعدادمان کم است، همه­مان هم کشته می­شویم، ولی همه چیز حساب، کتاب دارد. بیست نفر سمت راست، به فرماندهی جناب زهیر بن قین. ستون سمت چپ بیست نفر، به فرماندهی جناب حبیب بن مظهر اسدی سلام الله علیه. قلب سپاه، مابقی. و پرچم­دار، اباالفضل العباس علیه السلام. 32 نفر سواره باشند. 40 نفر پیاده باشند. تا سبک چینش خیمه­ها را نگاه می­کنی، می­بینی تمام اینها قاعده دارد. تمام اینها منظم است. برای چی؟ برای اینکه من بفهمم منظم باشم.

همان شب اول ازدواج حضرت امیرالمومنین و سیدة نساء العالمین سلام الله علیهما، پیغمبر اکرم تقسیم کار کردند.

اینکه فرمودند علی جان، اگر می­توانی یک کاری کنی که همسرت مردی را جز خودت نشناسد، این کار را بکن.

ما نمی­خواهیم حرفهایی بزنیم که کسی خوشش بیاید یا بدش بیاید. خلقت خدا این است: زن، گوهر است. شما وقتی یک طلا و جواهری داری، نمی­آیی آویزان کنی جلوی آینه ماشینت. پنهانش می­کنی.

ای بانویی که داری ما را می­بینی، گول نخور امروز دارند ارزش به زن می­دهند؟. به چشم یک کالا به او نگاه می­کنند. ارزش زن را خدا به او داده است. به­مانند جواهر باید پوشیده و پنهان باشد، که هر کسی هر نگاه هرزه­ای به سمت او نبرد. این ارزش زن در اسلام است.

لذا فرمودند فاطمه جان، کار خانه برای تو. و فرمودند انقدر خوشحال شدند که لا نهایة لها.

_ یا علی، کار بیرون با تو باشد.

بعد کار داخل منزل بانوان، مثل امروز که نبوده است گاز را روشن کنند. باید هیزم می­آوردند، گندم را آرد می­کردند. زدگی خیلی سخت بوده است. حالا کنیزی آمده است به خانه سیدة نساء العالمین، به نام جناب فضّه سلام الله علیها، که فضّه­ی درگه او، مرتبه­ی هاجر داشت / قنبر خانه­ی او کار مسیحا می­کرد / مُفتقرا، متاب رو، از در او به هیچ سو / چون که مس وجود را فضّه­ی او طلا کند.

حالا فضّه آمده در خانه، باز کارها تقسیم می­شود.

_ یا فضّه، یک روز تو کار کن، من عبادت کنم. روز بعد، من کار می­کنم.

درست است وظیفه کنیز، کار کردن است. حالا جوامع متمدن و پیشرفته امروز، تازه چند سالی است به این رسیدند که باید به کارگر مرخصی هم داد. فرصت هم داد. دو روز در هفته، یک روز در هفته، ساعت فارغ هم برای او گذاشت. اما 1400 سال پیش، حضرت زهرا سلام الله علیها چنین کردند. یک روز در میان، تو این کار را کن، یک روز من این کار را می­کنم. یعنی کار باید منظم باشد.

حالا ادامه عرایض ما این است که در برنامه­ریزی، چه نکاتی اهمیت دارد؟ من چطور باید برنامه بریزم؟ چگونه باید منظم زندگی کنم که به تمام شئون و جوانب خودم برسم؟

یک پدری می­گوید من پدر هستم، وظیفه دارم تا آخر شب دنبال کار و شغل باشم. به فکر این هستم که من باید برای بچه­هایم یک نان حلالی تهیه کنم.

اما آیا این بچه، فقط جسم دارد؟ روح ندارد؟

یا از این طرف داریم غش می­کنیم، یا از آن طرف داریم غش می­کنیم.

یک تربیت صحیح، نیاز به نظم دارد. نیاز به برنامه­ریزی دارد.

  • اصول برنامه­ریزی:

برنامه­ریزی و نظم در زندگی، ارکانی دارد که نیاز به بحث مفصلی است.

اگر در این فرصت کوتاه ما بخواهیم به ارکان مهم نظم و برنامه­ریزی اشاره کنیم، اولین مسأله، هدف­گذاری است.

من در هر صورت باید هدفم را توی زندگی­ام مشخص کنم.

اوایلی که حقیر وارد حوزه داشتم، یک استادی داشتم که به من فرمود تا سه سال فقط درس بخوان. خودت را قوی کن. بعد باید بین 3 تا 6 سال، هدفت را مشخص کنی که می­خواهی چی کار کنی. حوزه، شاخه­های مختلفی دارد. تا این سال درس می­خوانی، به هر حال یک سری در می­آوری. می­فهمی به چه دردی می­خوری. جامعه در چه زمینه­ای نیاز دارد، و امور دیگری که در این مسأله دخیل است. بعد باید هدفت را مشخص کنی و به سمت آن هدف حرکت کنی.

الان ما مسئولیت­های مختلفی داریم. در هر بخش از زندگی­مان یک مسئولیتی بر دوش ما نهاده شده است و ما باید در هر کدامش یک هدف­گذاری کنیم. بدانیم هدف ما چیست. و وقتی این هدف­گذاری در زندگی من صورت گرفت، به سمت آن هدف باید حرکت کنم؛ بدون هیچ نقصی.

وقتی سعد بن معاذ به شهادت رسید، پیغمبر اکرم فرمودند خودم او را دفن می­کنم. دفن کردند و لحد را هم روی او گذاشتند، دیدند پیغمبر خدا گِل درست کردند، دارند با انگشت مبارک، حفره­ها و سوراخ­های اطراف لحد و قبر را می­گیرند. گفتند یا رسول الله، طرف مُرده است. روی او هم لحد است. الان هم خاک می­ریزیم، پر می­شود.

پیغمبر خدا فرمودند: «إنَّ اللهَ يُحِبُّ إذا عَمِلَ أحَدُكُم عَمَلاً أن يُتقِنَهُ.» یا کار را شروع نکن، یا اگر شروع کردی، باید صدت را روی آن بگذاری. مرده را باید دفن کنیم، اما چرا خوب دفن نکنیم؟ چرا به بهترین صورت آن را انجام ندهیم؟

در ازدواج، مسأله جنسی و جسمی و عاطفی، مقدمه است برای لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا. (روم/21)

وقتی این آرامش آمد، آرامش مقدمه چیست؟ إِلَّا لِيَعْبُدُون.

یعنی تهِ هدف­گذاری ما باید عبادت خدا باشد. یک موقعی اگر خداوند متعال به ما نفرموده بود: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» (ذاریات/56) واقعا ما باید در یک تحیّری می­ماندیم که آخرش باید به چی برسیم؟ ولی خداوند متعال، مفت و مجانی به ما فرموده است که نقطه هدفت باید این باشد و در تمام نقش­هایی که هستی، باید به سمت این هدف برسی. وقتی که من نگاهم به این صورت بود و فقط نگاهم به جوانب جسمی و مادّی زندگی خودم نبود، می­توانم قدم­های بزرگ در زندگی بردارم.

پیغمبر اکرم فرمودند: «مَن لَم يَرَ للهِ عَزَّوجلّ علَيهِ نِعمَةً إلاّ في مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ أو مَلبَسٍ، فقد قَصُرَ عَملُهُ و دَنا عَذابُهُ.»

حالا جامعه امروز ما این است: الان من و غذایم با همدیگر، من و خانه­ام، من و ماشینم، عکس بگیرم نشان بدهم. اینها شد موفقیت­های من.

فرمودند اگر فکر کنی نعمت­های خدا فقط همین­هاست، قَصُرَ عَملُهُ. به همین­ها اکتفا کردی و خودت را به سمت عذاب داری می­کشانی. نعمت­های خدا که فقط همین­ها نیست.

ما عرض کردیم رزق را خداوند متعال برای ما مقدّر کرده است. حالا یک مردی که باید برود بیرون خانه کار کند، فکر کند آیا کار من حمّالی است؟ نوکری است؟ بدبختی است؟ نه، این هم در مسیر عبادت است. شما فکر کنید اگر کسی این سبکی فکر کند، زندگی­اش چگونه می­شود.

گفتیم اولین قدم باید هدف­گذاری توی زندگی باشد. پس من فکر کنم هدفم از کارم چیست؟

«اَلْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِيلِ الله.» کسی که برای زن و بچه­اش تلاش کند، کار کند، به­مانند کسی است که شمشیر برداشته است در خط مقدم جهاد است. جهاد نه اینکه همین­طور بزن به قلب دشمن، یعنی جهاد همراه رسول خدا و حجت خدا!

«مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ، كانَ يومَ القِيامةِ في عِدادِ الأنبياءِ و يَأخُذُ ثَوابَ الأنبياء.» الله اکبر! فرمودند کسی که از دست­رنج خودش بخورد، کسی که سربار دیگران نباشد، روز قیامت با پیغمبران محشور می­شود.

بعد یک مرد بیاید این­طوری به زندگی فکر کند، به کار کردنش فکر کند، چه اثری دارد؟

«اَلْعِبادَةُ عَشْرَةُ اَجْزاءٍ تِسْعَةُ اَجْزاءٍ فى طَلَبِ الْحَلال.» عبادت، ده جزء است.

ما تا می­گوییم عبادت، سریع، نماز و روزه توی ذهنمان می­آید. فرمودند نُه جزء عبادت در طلب حلال است.

مردی که این سبکی فکر کند، آیا کار کردن برای او سخت می­شود؟

زنی که در خانه دارد زحمت می­کشد، بگوید خانه پدر و مادر داشتیم در آسایش زندگی می­کردیم، الان باید کنیزی کنیم اینجا، جارو بکشیم. ولی بیاید فکرش را درست کند که پیغمبر فرمودند:

«مَا مِنِ اِمْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ إِلاَّ كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا.»

هر زنی که به شوهرش یک لیوان آب بدهد، بالاتر است از اینکه یک سال شب تا صبح عبادت کند و صبح تا شب روزه بگیرد.

«وَ يَبْنِي اَللهُ لَهَا بِكُلِّ شَرْبَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا مَدِينَةً فِي اَلْجَنَّةِ، وَ غَفَرَ لَهَا سِتِّينَ خَطِيئَةً.»

برای هر یک جرعه آبی که از گلوی شوهرش پایین می­رود، خدا یک شهر توی بهشت به او می­دهد.

حالا مردم توی سرشان می­زنند برای یک متر زمین، ته فلان شهر. خدا مفت و مجانی دارد در بهشت می­دهد، برای  هر جرعه آبی که به شوهرت بدهی.

و خدا شصت گناه او را می­بخشد.

بیاییم به زندگی این­طوری فکر کنیم.

وعده ما چی بود در تربیت؟ من می­توانم بیایم بگویم روز اول با بچه­ات این­طور کار کن، این­طوری بازی کن، اما عرض کردم باید با پایه بالا بیاییم. فضای زندگی که این سبکی شود، چه اثری روی فرزندان ما دارد؟

امام من به من فرمودند: «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَالله اَشَدُّكُمْ اِكْراما لِحَلائِلِهِم.»

کدامتان پیش خدا بیشتر آبرو دارید؟ کسی که بیشتر «وَ لَاالضَّالِّينَ‌­ش» را بکشد؟ عبادت، سر جای خود، نمی­خواهیم آنها زیر سوال ببریم. اما فرمودند کسی که بیشتر هوای زنش را داشته باشد، پیش خدا آبرویش بیشتر است.

حالا مردی که این را بفهمد، چه محبتی به همسرش می­دهد؟ چه محبتی دریافت می­کند؟ بعد چه کسی شاهد این محبت است؟ فرزندان ما!

از این طرف گفتم، از آن طرف هم بخوانم. این روایت را عنایت کنید.

پیغمبر اکرم آمدند، وارد منزل امیرالمومنین سلام الله علیه شدند.

چه کِیفی می­کردند آن موقع مردم مدینه! و خاک بر سر آن­هایی که دیدند توی روز روشن بود و زهرا را زدند. خاک برسر کسانی که حضرت زهرا رفتند درِ خانه­هایشان را در زدند، فرمودند علی غریب است. بیایید مسجد. نیامدند.

ما آرزو داریم یک لحظه در خواب، قنبرشان را ببینیم. داری توی شهری نفس می­کشی ای بیچاره که پیغمبر خداست. امام مجتبی است. سیدالشهداء است. حضرت زهراست. شاه لافتی است. وای بر این نامردمان مدینه!

پیغمبر اکرم آمدند وارد منزل شدند، دیدند حضرت زهرا سلام الله علیها دارند غذا درست می­کنند، امیرالمومنین هم نشستند، سینی را جلویشان گذاشتند، دارند برای حضرت زهرا، عدس پاک می­کنند.

پیغمبر با این صحنه مواجه شدند، لبخندی زدند، از ته دلشان به امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند: «علی جان، مَا مِنْ رَجُلٍ يُعِينُ امْرَأَتَهُ فِي بَيْتِهَا» هر مردی که زنش را کمک کند، توی زندگی، در کارهای خانه، «إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا.»

یک سال عبادتی که شب تا صبح عبادت کند، صبح تا شب روزه بگیرد، برایش نوشته می­شود.

«وَ أَعْطَاهُ اللهُ تَعَالَى مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ اللهُ الصَّابِرِينَ وَ دَاوُدَ النَّبِيَّ وَ يَعْقُوبَ وَ عِيسَى علیهم السلام.»

خدا ثواب همه صابرین خلقت، ثواب صبر حضرت یعقوب، حضرت داود و حضرت عیسی را به مردی می­دهد که توی خانه برای همسرش ظرف می­شوید.

بعد می­گوید من زن گرفتم که خودم ظرف بشویم؟ ببین روایت را!

کسی می­تواند اعتراض کند به خدا؟

_ مال خودم است، دلم می­خواهد بدهم.

دین، این است! زندگی، این است! چرا ما از دین، دوریم؟ چرا داریم تک بعدی به دین نگاه می­کنیم؟

تمام شد؟ نه، هنوز اول روایت است:

«يَا عَلِيُّ، مَنْ كَانَ فِي خِدْمَةِ الْعِيَالِ فِي الْبَيْتِ وَ لَمْ يَأْنَفْ كَتَبَ اللهُ تَعَالَى اسْمَهُ فِي دِيوَانِ الشُّهَدَاء.»

کسی که نوکری زنش را کند، خدمت­گزاری به همسرش کند در خانه، و نق نزند، روز قیامت می­گوید خدا من شهید نشدم. ندا می­آید تو یک جارو کشیدی، توی خانه کمک همسرت کردی، اسمت در دیوان شهداء ثبت شد.

«يَا عَلِيُّ، سَاعَةٌ فِي خِدْمَةِ الْعِيَالِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ.»

یک ساعت کار در خانه، کمک همسر، از عبادت هزار سال، بالاتر است.

«وَ أَلْفِ حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ.» یک ساعت خدمت به همسر، از هزار حج و هزار عمره بالاتر است.

«وَ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ.» بالاتر از هزار بنده آزاد کردن.

«وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ.» بالاتر از هزار جنگ و جهاد همراه پیامبر.

«وَ أَلْفِ عِيَادَةِ مَرِيضٍ.» بالاتر از هزار عیادت مریض رفتن.

«وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ.» بالاتر از هزار نماز جمعه خواندن.

«وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ.» بالاتر از هزار تشییع جنازه رفتن.

«وَ أَلْفِ جَائِعٍ يُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ يَكْسُوهُمْ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِينَارٍ يَتَصَدَّقُ عَلَى الْمَسَاكِين.»

هزار دینار به فقیر بدهد کجا؟ یک ساعت توی خانه کار کند برای همسرش کجا!

«وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَان.»

فکر کن تورات و انجیل و زبور تحریف نشده باشد، خواندنش عبادت است. فرمودند یک ساعت توی خانه برای همسرت کار کن، مثل این است که همه کتاب­های آسمانی را ختم کردی.

روایت، خیلی مفصل است. من گلچین کردم، چکیده­اش را خواندم.

کسی به من زنگ زد، گفت حاج آقا، من یک گناه بزرگی کردم.

(خوب نیست کسی گناهش را اطلاع بدهد. من هم نگذاشتم او بگوید. او را هم نمی­شناختم.)

گفت چی کار کنم؟ یک نمازی، ذکری، دعایی به من بگو. می­خواهم یک کاری کنم، خدا مرا ببخشد.

گفتم بگویم، انجام می­دهی؟ گفت بله.

گفتم امروز که ناهارتان را خوردید، بلند شو تو ظرف­ها را بشوی.

گفت مسخره­ام کردید؟ گفتم نه. روایت داریم:

«یا علی، خِدمَةُ العِيالِ كَفّارَةٌ لِلكَبائر.» کفّاره گناهان کبیره، خدمت به همسر در خانه است.

«و تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ.»

کسی گناهی کرده است که قرار است مشمول غضب خدا شود، بعد می­آید به همسرش در خانه خدمت می­کند. آتش غضب را خاموش می­کند با این کاری که انجام داده است.

عرض در این است که اولین قدم در بحث برنامه­ریزی، هدف­گذاری است.

یعنی من باید چه سبکی نگاه کنم به زندگی کردنم. حالا من فقط یک بخش را عرض کردم. تمام کارهای من باید این­طور باشد.

مردی که بیرون کار می­کند، زنی که توی خانه کار می­کند، مردی که شب آمده خانه، می­خواهد یک کمکی هم به همسرش کند. می­توانند این سبکی فکر کنند. میتوانند هدف والا داشته باشند.

اما نگاه ما به ازدواج، نگاه اشتباهی شده است.

رکن بعدی و اساسی برنامه­ریزی، اولویت­بندی در زندگی است.

 این را باید خیلی دقت کرد. خیلی مهم است.

امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند: «إنّ رأيَكَ لا يَتَّسِعُ لِكُلِّ شيءٍ فَفَرِّغهُ لِلمُهِمِّ.»

چقدر ذهنم را شلوغ کردم؟ تمام اتفاقات خاورمیانه، خاور دور، خاور نزدیک، تایوان با چین، کره شمالی با کجا، به من چه؟ مولا می­فرمایند کشوی ذهنت را خالی کن!

«طُوبى لِمَن قَصَرَ هِمَّتَهُ على ما يَعنيهِ.» ای خوش به حال کسی که زندگی­اش را بگذارد به چیزی که به او ربط دارد.

وقتت را بگذار برای چیزی که مربوط به توست.

«و جَعل کلّ جَدّه لِما یُنجیه.» «دَع مالا يَعنِيكَ، وَ اشتَغِل بِمُهِمِّكَ الَّذي يُنجِيك.»

ببین چی نجاتت می­دهد. عمر من کوتاه است. نصفش هم خواب هستم و حمام و سر سفره، نصفش هم که بچه هستم. ته­اش 10، 12 سال می­ماند. کِی بخواهم اخبار این طرف و آن طرف و همه چیز را پیگیری کنم؟ حالا اصلا گناه را کنار بگذار.

«كُنْ مَشْغُولاً بِما أَنْتَ عَنْهُ مَسْؤُولٌ.» مولا فرمودند.

به خدا قسم اگر یکی از این جمله­ها را یکی از غربی­ها گفته بود، پدر عالم را با آن درمی­آوردند.

فرمودند مشغول چیزی باش که از تو می­پرسند. از تو می­پرسند نه فقط در قبر و قیامت. یعنی آن چیزی که وظیفه­ات است.

از من نمی­پرسند فیلم­برداری اینجا را، من مسئول فیلم­برداری نیستم. من مسئول صدابرداری هم نیستم. من مسئول مجری­گری شما هم نیستم. من باید تمام تمرکزم روی کارم باشد. از من چی می­پرسند: تو آمدی کارشناس این برنامه بودی، این همه هزینه شده است، این همه وقت گذاشته شده است، چرا این حرف را زدی. چرا بالا و پایین گفتی.

تو ازدواج کردی، چرا دل همسرت را شکستی. بچه­دار شدی، چرا خوب تربیت نکردی. نسبت به پدر و مادرت، نسبت به ارحامت. این چیزهایی است که از من می­پرسند.

مولا فرمودند تو مسئول کارهای خودت هستی و مشغول همین کارهایی باش که مسئولش هستی.

می­خواهم سرفصل بدهم، خود مخاطبین محترم بروند جستجو کنند:

«ما يَعنِيك» و «دَع مالا يَعنِيك» را جستجو کنید. یعنی چیزی که به تو ربط دارد و چیزی که به تو ربط ندارد.

من بخواهم تمام اخبار عالم را پیگیری کنم، بابا به خدا، هیچ خبری توی عالم نیست. می­دانی چرا شیطان این همه خبر درست می­کند؟ که ما از آن خبر اصلی بمانیم.

خبر اصلی چیست؟ «عَمَّ يَتَسَاءَلُون، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيم.» (نبأ/1و2)

آن خبر اصلی، امروز، خبر ولایت مولا و غربت صاحب الزمان است!

مگر چقدر ذهن من گنجایش دارد؟ فرمودند الان تلاش کن. فقط به چیزهایی تمرکز کن که مربوط به تو هست.

و توی برنامه­ریزی­ات، تلاشت بر این باشد که زمانت به چهار قسمت تقسیم شود. نه چهار قسمت مساوی، چهار تا مسأله را توی برنامه­ریزی روزانه­ات حتما داشته باش:

  1. ساعَةٌ لِمُناجاةِ الله.

شب و روزی نگذرد که با خدا و حجت خدا نجوا نکرده باشی. ما نیاز داریم. چطور اکسیژن نباشد بدن می­میرد؟ ما نیاز داریم وصل به عالم بالا باشیم.

  • و ساعَةٌ لِأمرِ المَعاش.

یک ساعتی به امرار معاش. باید کار کرد.

  • و ساعَةٌ لمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ الذينَ يُعَرِّفُونَكُم عُيُوبَكُم و يَخلُصُونَ لَكُم في الباطِن.

یک ساعتی را بگذار برای اینکه با برادرانت، مومنین، ارحامت، مرتبط باشی. آن ثقات و کسانی که عیوب تو را به تو گوش­زد می­کنند.

  • و ساعَةٌ تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكم في غَيرِ مُحَرَّمٍ.

یک ساعت هم برای لذت­های حلالی که داری، به اینها برس. لذت حلالی که حرام نباشد.

امام رضا جانمان فرمودند اگر ساعت چهارم را نداشته باشی، به آن سه تا اولی نمی­رسی.

چقدر بخوابم؟ هرچقدر بدنت لازم دارد، بخواب. ولی از بیداری­ات استفاده کن. نمی­گویم به خودت فشار بیاور، ولی برنامه­ات باید جامع باشد.

و این حدیث آخر را هم بخوانم.

فرمودند: «أُفٍّ لِكُلِّ مُسْلِمٍ لاَ يَجْعَلُ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ يَوْماً يَتَفَقَّهُ فِيهِ أَمْرَ دِينِهِ.»

برنامه­ریزی روزانه باید داشته باشی. نه که الان بنشینم برای یک سال برنامه بریزم. نه، هر شب برای فردایت برنامه بریز. چون پیشامدهای هر روز با هم فرق می­کند. ولی یک برنامه هفتگی هم باید داشته باشی.

پیغمبر فرمودند: اُف بر مسلمانی که توی هفته، یک روزش را برای تفقه در دین و یادگیری دینش اختصاص ندهد. (یعنی عملا می­شود یک هفتم زندگی.)

قدیم­ها رسم بود روزهای جمعه که می­شد، یک عالِم را توی خانه می­آوردند، می­گفتند به زن و بچه ما دین یاد بده.

خصوصا الان که رسانه­ها و شبهات هست، ضروری است.

خدا فرج امام زمان را برساند.

و لحظه به لحظه بر عذاب قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها بیفزاید. و فرج منتقمشان را برساند.

و آن روزی که امام زمان سلام الله علیه، آن دو نفر را از خاک بیرون می­آورند و جرائم آنها را می­خوانند و می­گویند مادر ما پا به ماه بود / مادر ما بی­گناه بود، الهی آن روز ما باشیم که این دو ملعون را به سزای عملشان برسانیم.

إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا وَ نَرَاهُ قَرِيبًا. (معارج/6و7)

اللهم عجّل لولیّک الفرج

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *