کیام که با تو کنم گفتوگو، عزیز دلم
عنایت تو به من داده رو، عزیز دلم
سیاهروتر و بیآبروتر از من نیست
مگر دهی تو به من آبرو، عزیز دلم
اگر عزیز دل خود، تو را صدا نزنم
چه خوانمت؟ چه بگویم؟ بگو عزیز دلم
توان گفتن یابن الحسن نمانده دگر
که گریه عُقده شده در گلو، عزیز دلم
کنار قبر علی یا کنار قبر حسین؟
بگو کجات کنم جستوجو عزیز دلم
أَ بِرَضْوَى أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ
گرفتم آن که بیایی، بدین سیهرویی
چگونه با تو شوم روبهرو، عزیز دلم
بیا که فاطمه بعد از هزار سال، هنوز
کند ظهور تو را آرزو، عزیز دلم